مقدمه

دنيا به سرعت در حال تغيير و دگرگوني است و در حالي كه رقابت جنبه جهاني پيدا مي كند ، محيط نامطمئن مي شود. براي مقابله با اين محيط نامطمئن و تغييرات مستمر ، نياز به افرادي درنقش مدير و رهبر به شدت احساس مي شود. در گذشته مديريت آموزشي مانند ساير مديريت ها يك هنر يا فن محسوب مي شد ، بنابراين براي اداره موسسات آموزشي به تجربه افراد ، ميزان سابقه شغلي و مهارت مديران اهميت داده مي شد و هدايت فعاليت هاي آموزشي به آنان سپرده مي شد. با گسترش سازمان هاي آموزشي به دلايل مختلف از جمله افزايش جمعيت ، تقاضاي فزاينده براي برخورداري لازم از آموزش علمي ، موضوع مديريت آموزشي و آموزش مديران مورد توجه قرار گرفت. در سازمان هاي آموزشي مديريت نقش حياتي و حساسي در تحقق اهداف آموزشي دارد و اگر گفته شود كه موفقيت برنامه ها در سازمان ها و موسسات آموزشي به توانمندي و نحوه سازمان دهي و مديريت آنان بستگي دارد ، سخن گزافي نخواهد بود. امروزه دانشمندان يكي از وظايف مديريت را نوآوري مي دانند و چنان كه تاريخ گواهي مي دهد ، انسان از همان آغاز در كليه فعاليت هاي خويش به نوآوري و ابداع پرداخته است. مديران بايد به طور مستمر تغيير يابند و هويت جديدي از خود خلق كنند ، آنها بايد بتوانند به سرعت خود را با شرايط جديد تطبيق داده و نقش ها و روابط جديدي براي خود ترسيم سازند.

تعريف مديريت 
درباره تعريف مديريت اتفاق نظر خاصي در دست نيست و صاحب نظران و نظريه پردازان علم مديريت با اهداف و سوگيري هاي  گوناگون ، تعاريف متفاوتي را ارايه كرده اند.
برخی مديريت را  این گونه تعریف کرده اند که مدیریت هنر انجام كار به وسيله ديگران است. عده ای دیگر گفته اند مدیریت فرآیند تبديل اطلاعات به عمل است که اين فرایند تغيير و تبديل را تصميم گيري مي ناميم.  از دریچه ای دیگر مدیریت را فرایند هماهنگ سازي فعاليت هاي فردي و گروهي در جهت هدف هاي گروهي دانسته اند. همچنین عده ای مدیریت را فرایند برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري، و نظارت بر كار اعضاي سازمان و استفاده از تمام منابع موجود سازماني براي تحقق هدف هاي مورد نظر سازمان می دانند.

تعريف عملياتي مفهوم مديريت به رعايت ملاک هاي عيني منوط مي شود. از اين رو ، اگر در موقعيتي ملاک هايي شامل فعاليت منظم و سازمان يافته ، هدف ها ، روابط ميان منابع ، انجام كار به وسيله ديگران و تصميم گيري برقرار باشد ، مي توان گفت در آن موقعيت مديريت اعمال مي شود.

ويژگي هاي يک مدير موفق آموزشي


1. داوطلب شدن براي قبول مسئوليت.
2. توانايي به كارگيري افراد بااستعداد و باتجربه و استفاده ازتخصص هاي لازم.
3. سومين ويژگي يك مدير لايق ناراضي بودن است. البته اين نارضايتي را بايد از ديدگاهي كه سازنده باشد بررسي نمود، زيرا نارضايتي بيمارگونه تاثير نا مطلوب روي كارمندان خواهد داشت.
4. اولويت بندي امور و صرف زمان براي انجام امور مهم و باارزش.
5. كوشش جهت ارتقا و آموزش كارمندان به وسيله برگزاري دوره هاي آموزشي
6. ايجاد انگيزه و آشنا نمودن كارمندان با رموز مهارت های شغل خويش
7. داشتن توانايي ذهني در تعيين هدف ها ، سازمان دهي ، تجزيه و تحليل و تركيب مسايل و ارزشيابي امور انجام شده

8. قدرت تصور يكي از ويژگي هاي برجسته يك مدير موفق مي باشدكه در تشخيص نتايج احتمالي و گاهي نيز در ايجاد روابط متقابل با ديگران تجلي مي يابد .
9. داشتن شهامت، اعتماد به نفس و تعادل .

تمامي اين خصوصيات را مي توان از طريق آموزش و با كسب تجربه در حوزه های مدیریتی پرورش داد.


اهميت تصميم گيري در مديريت آموزشي
تصميم گيري از نظر اهميتي كه در رسيدن به هدف سازمان دارد ، همواره مورد توجه خاص و محور مطالعه دانشمندان و صاحب نظران علوم اجتماعي قرار گرفته است. برخي آن را كانون اصلي مديريت و برخي هسته مركزي امور سازماني دانسته اند. به نظر آنان مديرموفق فردي است كه به درستي تصميم مي گيرد و به موقع آن را به اجرا در مي آورد. هربرت سايمون متفكر برجسته مديريت ، تصميم گيري را مترادف مديريت دانسته است ، بنابراين تصميم گيري از مهم ترين وظايف مديريت به شمار ميرود ، زيرا برآورده كردن هدف هاي سازماني و موفقيت يك مدير بستگي به اتخاذ تصميمات منطقي وي دارد. در عصر حاضر مدير فردي است كه علاوه بر داشتن تخصص هاي فني ، بايد به دانش سياسي ، بينش اجتماعي و اولويت هاي آن نيز واقف باشد. در واقع مدير موفق بايد اهداف سازمان را دركنار منافع عامه و سياست هاي كلي جامعه مورد ارزيابي و ارزش گذاري قرار داده و به تصميم گيري بپردازد.

شيوه هاي مديريت و رهبري آموزشي
با اينكه اصول مديريت در تمام سازمان ها مشابه مي باشد وليكن با توجه به اهداف هر موسسه شيوه هاي مديريت در همه آنها به صورت يكسان نمي باشد. به عنوان نمونه مديريت يك موسسه نظامي يا يك موسسه غير انتفاعي با مديريت يك سازمان آموزشي مشابه نمي باشد.
در اين مقاله به بحث درباره شيوه هاي مديريت در سازمان هاي آموزشي مي پردازيم.

 سه نوع مهم از اين شيوه ها عبارتند از :

1. شيوه مستبدانه

2. شيوه كنترل و داوري

3. شيوه مشاركتي

شيوه مستبدانه (مديريت استبدادي)
در اين شيوه مدير يك موسسه آموزشي از طريق اعمال قدرت و بهره گيري از روش هاي متعدد تنبيه به اداره سازمان يا موسسه آموزشي مي پردازد. مناسب نبودن اين شيوه مديريت به ويژه در سازمان هاي آموزشي بسيار واضح و روشن است و اثرات نامطلوب آن در روحيه كارمندان سبب جلوگيري از بروز استعدادها و خلاقيت افراد مي گردد. در اين شيوه مديران خود را حاكم و مافوق گروه احساس مي كنند.

شيوه کنترل و داوري
در اين شيوه مديران ميزان پيشرفت امور را با توجه به ضوابط ، آيين نامه ها و مقررات مربوطه تعيين نموده و درباره هر يك از افراد در ايفاي وظايف محوله داوري مي نمايند. هم اكنون بسياري از سازمان ها با اين روش اداره مي شوند ولي به يقين اعمال اين روش در حوزه هاي آموزشي از ارزش علمي برخوردار نبوده و مشكلاتي
از جمله نواقص زير در آن مشاهده ميشود.
ـ به دليل اينكه دستورات همواره در خارج سازمان تدوين شده و اعضاي سازمان موظف به اجراي آن هستند و اجراكنندگان برنامه ها نيز سهمي از نتايج احتمالي آن ندارند ، بنابراين كارمندان فقط به «اسقاط تكليف» اكتفا نموده و از ارايه طرح ها ، ابتكارات و همكاري هاي همه جانبه دريغ مي ورزند.

ـ در كارمندان حالت ركود و سكون ديده شده و امكان ظهور مديران شايسته تا حدي از بين مي رود.

ـ ضعف روحيه و صف آرايي در مقابل مدير و همچنين عدم احساس مسئوليت لازم از جمله مشكلات ديگر اعمال اين روش توسط مديران است.


شيوه مشارکتي
اعمال اين شيوه در سازمان هاي آموزشي بسيار مفيد ، موثر و سازنده مي باشد. زيرا موجب مي شود كه :
ـ كاركنان سازمان هاي آموزشي بتوانند بيش از پيش براي انجام فعاليت هاي لازم و نيل به اهداف موسسه آماده گردند.
ـ نحوه مديريت در اين نوع نگرش ، راهنمايي ، مددكاري و فراهم كردن محيط مناسب به منظور تسهيل مراحل انجام فعاليت و در جهت نيل به اهداف از پيش تعيين شده ميباشد.
ـ مدير هم زمان با رهبري فعاليت ها ، به افكار و ايده ها و نوآوري اعضاء و به ويژه به نيازها و ساير انگيزه هاي آنان توجه مي نمايد.
ـ بي نظمي ، خودخواهي و آزادي بي قيد وجود ندارد ، بلكه نظارت توام با آزادي در موسسه آموزشي مورد تاييد مي باشد.

_ مدير سازمان آموزشي مشكلات را بيان مي نمايد و در هدايت و رهبري كارمندانش مهارت دارد.
ـ از روابط انساني به خوبي بهره مي گيرد و خود را مافوق گروه احساس نمي كند.
ـ در امر ارزشيابي از فعاليت هاي خود (خودسنجي) و همچنين دگرسنجي مهارت دارد.
ـ در كارش صداقت دارد و به كارمندانش ارزش و شخصيت ميدهد.
ـ از قانون و مقررات به عنوان ابزار مديريت استفاده مي كند.
ـ وظايف خود وكارمندانش را به خوبي ميداند و از طريق همياري و مشورت به حل مشكلات سازمان و اجراي امور مي پردازد و در نهايت در جهت “هماهنگي” و “همسو كردن” فعاليت ها و هدايت جريان كار موسسه به سوي اهداف مورد نظر همواره مي كوشد.


نتيجه گيري : مديريت و برنامه ريزي آموزشي به همكاري ، مشاركت و تبادل نظر موثر نيازمند است. از مهمترين چالش هاي مديريت در آموزش اين است كه اولويت هاي آموزشي در مقايسه با مسايل فرعي تر به درستي تشخيص داده نشده اند و بنابراين نيازمند تأمل در اين مورد و بهره برداري بهينه از تمام منابع و امكانات مي باشند. براي آنكه كنترل و نظارت ، موثر و قابل اطمينان باشد ، بايد اطلاعات دقيقي در دسترس باشد. مديريت آموزشي بايد مبتني بر هدف و برنامه سازمان ، قابل درک ، عيني و انعطاف پذير باشد. تصميم گيري از مهم ترين وظايف مدير آموزش به شمار ميرود ، زيرا برآورده كردن هدف هاي سازمان و موفقيت يك مدير بستگي به اتخاذ تصميم هاي منطقي وي دارد.

 سه نوع مهم از شيوه هاي مديريت و رهبري آموزشي عبارتند از: -1شيوه مستبدانه ، -2شيوه كنترل و داوري و -3شيوه مشاركتي ، كه حد فاصل بين دو شيوه كنترل و داوري و شيوه مشاركتي براي مديريت آموزشي در موسسات آموزشي ايران مناسب به نظر مي رسد.
 

کلمات کلیدی :      
اشتراک گذاری :